پسرک و مادر
سلام شب بخیر!!!
داستان کوتاهی درباره ی نماز باهم بخوانیم :
پسر و مادر
پسر گفت :تو نماز می خوانی روزه میگیری ، خدابه تو چیزی نمیده ولی من نه نماز می خوانم نه روزه می گیرم هر چی خاستم خدا بهم داد...!!!
پسر نمی دانست مادرش از خدا فقط یک چیز می خواست اینکه پسرش هرچه خواست بهش بدهد.
منتظر نظرات خوبتان هستم.
[ بازدید : 99 ] [ امتیاز : 2 ] [ نظر شما : ]